آن که از دنیا اندوهناک است ، از قضاى خدا خشمناک است . و آن که از مصیبتى که بدو رسیده گله آرد ، از پروردگار خود شکوه دارد و آن که نزد توانگر رفت و به خاطر مالدارى وى از خود خوارى نشان داد دو ثلث دینش را به باد داد ، و آن که قرآن خواند و مرد و راه به دوزخ برد از کسانى بود که آیات خدا را به فسوس گرفت و افسانه شمرد ، و آن که دلش به دوستى دنیا شیفته است دل وى به سه چیز آن چسبیده است : اندوهى که از او دست بر ندارد ، و حرصى که او را وانگذارد ، و آرزویى که آن را به چنگ نیارد . [نهج البلاغه]
ناله سر میکنم امشب که دلم رفته زدست
دین وایمان ونمازم همه شد محو تو مست
شهره شهر به تکفیر شوم باکی نیست
هر که از عطر تو شد مست یقینا که برست
نذر چشمان تو تاشام ابد می گریم
اشک با دیده ز گرداب ازل پیمان بست
همچو فریاد نیازم به غمی شیرین است
چشم مجنون کش تو طعنه به لیلی زده است
این صدایی که به افاق جهان پیچیده است
از غروریست که در زیر نگاه تو شکست
آه شاهین مرادم به جهان گم شده بود
بویی از دوست شنیدو به کنار تو نشست
نوشته شده توسط : آسمون